به باورمان آورده اند که در مدارس، یاد گرفتن الفبا و هندسه و شیمی و یا از این قبیل، از یاد گرفتنِ به معنایِ واقعیِ کلمه انسان بودن، مهمتر است؛ در حالیکه، این هندسه و شیمی نیست که دنیا را از فلاکت نجات میدهد، بلکه انسانیت است. این انسانیت است که میتواند جلوی دیکتاتوری و کشتار جمعی و شکنجه و بیرحمی را بگیرد. این انسانیت است که میتواند جلوی نیازِ به انقلاب و جنگ را بگیرد. این انسانیت است که میتواند صلح و آزادیِ نسبی را برای عموم مردم ممکن کند. جای تأسف است که نیروهایی هستند که دارند مردم را به سوی بی تفاوتی و بی اعتناییِ نسبت به احترام و ارزشهای همدیگر سوق میدهند. از طرفی دیگر، با سرعت بی پایانِ ساخت و پرداختِ تکنولژیِ جدید، به نظر می آید که دنیا در رقابتِ اینست که هرچه زودتر مردم را تبدیل به رباط کند. امروزه، مردم بیشتر در مسابقۀ پُز دادنِ آخرین مدلِ تکنولژی ای که در اختیار دارند هستند، ولی کیفیت قلبی را که در سینه دارند پنهان می کنند. با همۀ این اختراعات متنوعی که دارد، هر روز بیش از روزِ پیش، ما را به سوی تنهایی و بی تفاوتیِ بیشتر سوق میدهد، معلوم نیست آخر و عاقبتمان چه بشود. اینطور که محسوس است، اینها همه به عناوین مختلف، دارند ما را منتهی به از بین بردن خودمان به دست خودمان می کنند. ذکر شده ازکتابِ، که میداند پروانه ها کجا می میرند
که میداند پروانه ها کجا می میرند … داستان عمیقی است که ما را متوجۀ درد و زجرهای مردم بی گناهی می کند که در سرزمینشان تحت چنان اختناق دهشتباری زندگی می کنند که به اجبار، برای رهایی از استعمار و دستیابی به تکه ای از آزادیِ فردی و اجتماعی، خود را تسلیم انقلابهای خونین می کنند. روایت شده از: براک تالی – سخنران – استاد دانشگاه – ترویج و تشویق کنندۀ صلح و دوستی در دنیا – مؤسس و مدیر عامل سازمان نهاد دوستی در آمریکا – نویسندۀ 9 کتاب، از جمله، بزرگترین هدیه
خواندنِ – که میداند پروانه ها کجا می میرند – یک باید است؛ زیرا که ما را به عمقِ زندگی کسانی میبرد که خود را اسیرِ دنیایی یافته اند که تحت سلطۀ روزافزونِ حرص و اعمالِ نفوذِ قدرتهای داخلی و خارجی سرزمینشان قرار دارد؛ و به واقعیتِ درد و رنج های توانفرسایِ آنها آشنا می کند. سرگذشتِ تأسف آورِ شخصیتهای این کتاب، به ما الهام میدهد تا مسئولیت صلح و امنیتِ دنیایی را که در آن زندگی میکنیم به عهده بگیریم. روایت شده از: تِد کانتز – سخنران – استاد دانشگاه ترویج کنندۀ صلح و دوستی در آمریکا – نویسندۀ 4 کتاب،
ازجمله، صلح با من شروع می شود برای سفارش کتاب لطفآ اینجا کلیک کنید
در کتاب – که میداند پروانه ها کجا می میرند – که به صورت رُمان نوشته شده، آمده است، مردم تحت اختناق مثل کوههای آتشفشانِ فعال هستند. در دل بسیار جوشان، ولی آنچه در ابتدا قابل رؤیت دارند، ممکن است دود و تَفی بیش نباشد. مثل هر آتشفشان زنده، هر خفقانی نقطۀ انفجاری دارد و وقتی به آن برسد فوران کرده و متأسفانه، خشک و تر را با هم می سوزاند. مسؤولینی که به علائم انفجار چنین آتشفشانهایی بی توجه اند و یا آنرا اِنکار می کنند، باید چشم به حقیقتِ این پدیدۀ طبیعی بسته باشند
این کتاب چکیدۀ دوازده سال مصاحبه های بی شماریست با قربانیان خفقان از ملیتهای متفاوت؛ و بررسی اثرات روحی، جسمی و روانی آن بر روی متآثرانش؛ و اینکه چگونه، در تنگنا گذاشتن آدمی برای دسترسی به تکه ای آزادیِ فردی و اجتماعی، که در حقیقت غرور شخصی، ملی و میهنی او را در بر دارد، می تواند او را به مرحله ای برساند که اختیاراً، از هر چه که در اختیار دارد، حتی جان خود، چشم پوشیده، و در صدد رهایی از شرّ استعمار گران خود بر بیاید.
. این کتاب به تمثیل نوشته شده است تا فقط بتواند صدایِ به سکوتِ نشستۀ قربانیان خفقان را از هر ملیتی در هر کجای دنیا که باشند منعکس کند. مسائل بحث شده در این کتاب جنبۀ عمومیت دارند و به هیچ مذهب، ملت و فرمانروای خاصی اشاره نمی کند